قوله تعالى: قلْ رسول من گوى إنْ کانتْ لکم الدار الْآخرة اگر سراى پسین و پیروزى در آن شما راست عنْد الله نزدیک خداوند، خالصة منْ دون الناس خاصه شما را از غیر دیگران، فتمنوا الْموْت پس مرگ خواهید بآرزوى إنْ کنْتمْ صادقین اگر مى‏راست گوئید.


و لنْ یتمنوْه و بآرزو نخواهند آن را، أبدا هرگز بما قدمتْ أیْدیهمْ بآنچه میدانند که پیش فرا فرستادند از کردید، و الله علیم بالظالمین و الله داناست بآن ستمکاران بر خویشتن.


و لتجدنهمْ و ایشان را یابید أحْرص الناس حریصتر مردمان على‏ حیاة بر زندگانى، و من الذین أشْرکوا و گبرکان هم یود أحدهمْ دوست دارد یکى از آن گبران لوْ یعمر ألْف سنة اگر او را هزار سال عمر دراز دهندى و ما هو بمزحْزحه من الْعذاب و رهاننده نیست آدمى را از عذاب أنْ یعمر که او را عمر دراز دهند و الله بصیر بما یعْملون و الله بینا است بآنچه میکنند.


قلْ رسول من گوى، منْ کان عدوا لجبْریل هر که دشمن است جبرئیل را، فإنه نزله على‏ قلْبک خداست که فرستاد او را بر دل تو نه خود آمد بإذْن الله بدستورى الله آمد، مصدقا استوار گیر و گواه لما بیْن یدیْه هر کتاب را که پیش او فرود آمد و هدى و راهنمونى و بشْرى‏ للْموْمنین و شادمانه کردن گرویدگان را.


منْ کان عدوا لله هر که دشمنست خداى را و ملائکته و فریشتگان وى را و رسله و فرستادگان وى را، و جبْریل و میکال و جبرئیل و میکائیل را فإن الله عدو للْکافرین الله دشمنست آن کافران را که دشمن ایشانند.


و لقدْ أنْزلْنا إلیْک و ما فرستادیم بر تو آیات بینات سخنهاى روشن هویدا و راست، و ما یکْفر بها و کافر نشوند بآن إلا الْفاسقون مگر فاسقان که از پذیرفتن حق بیرون شده‏اند.


أ و کلما عاهدوا عهْدا باش هر گه که پیمانى ببندند، نبذه بیوکنند و بشکنند آن پیمان را فریق منْهمْ گروهى ازیشان بلْ أکْثرهمْ لا یوْمنون...


بلکه بیشتر ایشان ناگرویدگانند.


و لما جاءهمْ و آن گه که آمد بایشان رسول منْ عنْد الله فرستاده از نزدیک خداوند مصدق لما معهمْ استوار گیر و گواه آن کتاب را که با ایشانست نبذ بیوکند فریق من الذین أوتوا الْکتاب گروهى ازیشان که توریة دادند ایشان را، کتاب الله وراء ظهورهمْ کتاب خداى توریة پس پشت انداختند کأنهمْ لا یعْلمون مانند آنک نمیدانند که توریة سخن خدا است.


و اتبعوا وانگه پس روى کردند ما تتْلوا الشیاطین آن چیز را که شیاطین خواندند على‏ بر عهد ملْک سلیْمان و در زمان او و ما کفر سلیْمان و هرگز سلیمان کافر نبود و لکن الشیاطین کفروا و لکن شیاطین کافر شدند، یعلمون الناس السحْر جادوى در مردمان میآموزند. و ما أنْزل على الْملکیْن و نیز پس روى کردند آن چیز را که فرستاده آمد بر آن دو فریشته، ببابل شهر بابل هاروت و ماروت نام آن دو فرشته هاروت و ماروت، و ما یعلمان منْ أحد و ایشان جادوى در هیچکس نیاموزند، حتى یقولا تا آن گاه که بیشتر گویند إنما نحْن فتْنة ما آزمون خلق ایم از خداى، فلا تکْفرْ کافر مشو بپذیرفتن باطل فیتعلمون منْهما و مى‏آموزند از آن دو فریشته، ما یفرقون به چیزى که با آن جدایى کنند بیْن الْمرْء و زوْجه میانه مرد و جفت وى، و ما همْ بضارین به منْ أحد و نمى‏گزایند کس را، بآن و جدایى نمى‏اوکنند إلا بإذْن الله مگر بخواست خداى و یتعلمون و مى‏آموزند ما یضرهمْ چیزى که ایشان را در این گزند نماید، و لا ینْفعهمْ و ایشان را در دین بکار نیاید، و لقدْ علموا و نیک دانسته‏اند لمن اشْتراه که هر که سحر را خرد و پسندد ما له فی الْآخرة منْ خلاق‏


او را در آن جهان نیست از هیچ نیکویى بهره، و لبئْس ما شروْا به أنْفسهمْ و ببد چیزى خویشتن را بفروختند، لوْ کانوا یعْلمون اگر دانندید.


و لوْ أنهمْ آمنوا و اگر ایشان ایمان آوردندى و اتقوْا و از خشم خداى بپرهیزیدندى، لمثوبة منْ عنْد الله پاداش ایشان از نزدیک خداوند خیْر به بودى لوْ کانوا یعْلمون اگر دانندید.